مناجات عرفاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
گل، فزون است، ولی آن گل، بیخار کجاست؟ خیمه بسیار بوَد، خیمۀ دلدار کجاست؟ دل آوارۀ من، خانه به دوشِ یار است ای حرم با من دلخسته بگو، یار کجاست؟ عرفات و جبل الرّحـمه، بگویید به من کعـبۀ روح مرا وعـدۀ دیدار کجاست؟ شب، شب مشعر و چشم همگان بیدار است جگرم خون شده، یارب! دل بیدار کجاست؟ یوسف فاطمه! بازار تو، گرم است ولی آنکه ما را ببرَد بر سر بازار کجاست؟ تا بـیایـیم سـر راه تو با گـوهـر اشک سینۀ سوخته کو؟ چشم گهربار کجاست؟ حاجیان در عرفاتند و ز هم میپرسند حاجی فاطمه کو؟ رهبر احرار، کجاست؟ ای جـوانـان مدیـنه! ز شـما میپـرسم که علی اکبر و عباس علمدار کجاست؟ نه رباب و نه ز گهوارۀ اصغر، خبر است طفلِ شیـرِ حرم حیـدر کرار کجاست؟ میثم از کثرت عصیان چه هراست، بشنو عفو، فریاد برآرد که گنهکار کجاست؟ |